سوالی که اکثریت بامیانی ها دارند این است که چرا در بامیان بازسازی صورت نمی گیرد ؟ چرا زیربناهای اقتصادی ، فرهنگی وعلمی انکشاف نمی کند؟ تا بحال پاسخ های متعدد و مختلفی به این سوال گفته شده است ، برخی پاسخ ها از روی احساسات بوده و برخی دیگر توجیه بیکاری ها و ناتوانی های افراد مسوول را در پی داشته است که گفته می شود حکومت مرکزی هیچ پلانی برای کار در بامیان ندارد و عده ای پاسخهاهم کور بوده اند و از این روست که نتوانسته اند قناعت پرسشگران را حاصل نمایند.
در این نوشته ما برآنیم که پاسخ این پرسش را پیدا نمائیم و از جهت های مختلف موضوع را به بررسی گرفته و روشن کنیم که چرا در بامیان بازسازی و نوسازی صورت نمی گیرد و کدام عوامل دخیل اند و ارایه راهکار و پلان برای برطرف نمودن این موانع را بدوش دیگران گذاشته و از ظرفیت این مقاله بدور میدانیم .
در قدم نخست باید توجه داشته که از کلمه "بازسازی " این معنا فهمیده می شود که ساخته های از قبل وجود داشته ولی به مرور زمان و براثر عوامل مختلف تخریب شده اند و باردیگر باید بازسازی شوند مانند مجسمه های بودا ، شهرهای ضحاک ، غلغله ، سرخوشک و غیره ، اما در بامیان بیشتر موضوع نو سازی مطرح است ونوسازی به این معنا است که چیزی وجود نداشته و ندارد و باید از ابتدا و آغاز برای ساختن زیربناها کار نمود که بامیان از این نوع است و ما در این جا عوامل بازدارنده نوسازی را مختصرا فهرست می کنیم :
تعصب در بالاست: تعصب یا نگاه بد بینانه نسبت به بامیان از سوی برخی از مقامات بلند پایه حکومت مرکزی وجود دارد و ریشه آن به تاریخ این کشور برمیگردد .نمونه بارز تعصب این است که بامیان ازآدرس وزارت انرژی و آب حتا یک وات برق هم در یافت نمی کند و برخی از در آمد های ولایت بامیان مانند در آمد اقتصادی ذغال سنگ علاوه براینکه ازولایت بامیان استخراج می گردد ، مربوط ولایت بغلان می باشد و آمریت برق این ولایت تا چندی قبل مربوط ریاست برق پروان بوده است واین رفتار ها در همان ابتدا از تعصب های درونی افراد شکل گرفته و تا به امروز ادامه دارد و سد راه نوسازی میگردد.
در مورد بی عدالتی و عدم انکشاف متوازن میتوان به صراحت بیان داشت که وجود دارد ولی این بدین معنا نیست که هرنوع تلاش بی ثمر است، باید دانیست دلایلی که انکشاف متوازن صورت نمی گیرد در کجا نهفته است ؟ تعصب از کدام چشمه آب می خورد ؟ و باید نوع نگاه بد بینانه ای حکومت مرکزی را تغییر داد واین امر از طریق وکلای پارلمان ، سناتوران و نماینده رسمی قوه اجرائیه حکومت در این ولایت امکان پذیر است و از همین جاست که مبارزه برای برقراری عدالت اجتماعی و انکشاف متوازن شکل میگیرد و باید کسانی باشند که عدالت را زیر پاکنند تا تلاش و ستیز عدالت خواهان مفهوم خویش را در یابد.
ظرفیت پائین است . عدم کارایی مقامات ولایتی یکی ازموانع بازسازی و نوسازی در بامیان هست .کار ها سطحی انجام می شود ، فساد اداری وجود دارد ، بودجه محدودی اختصاص یافته، مصرف نشده و بعضا از دهن فساد اداری می افتد و برگشت می خورد ، ولی باید دانیست که این مسئله معلول است و عوامل زیادی باعث شده اند که این علت بوجود بیاید مقوله های چندی دست بدست هم داده اند تا ولایت بی کفایت بار آید. تعصب و فقر بودجه ، عدم هماهنگی بین وکلای شورای ولایتی ، پارلمان و چه هم در سنا و باالمقابل بادولت محلی یکی از عوامل است، رأی دادن مردم بامیان به افراد و اشخاص ضعیف عامل دیگریست برای ضعیف بار آمدن ارگانهای انتخابیه و همچنین موقعیت جغرافیایی ، ( فاقد مرز بودن ، سردی هوا ، سعب العبوری ، محدودیت اراضی و نداشتن معادن نرم ) ، مداخله احزاب سیاسی ،فساد اداري ،منعفت طلبي از تمام پروژه ها و ناتوانی افراد مسوول باعث شده اند تا مقامات ولایتی بی کفایت باشند و برای رفع این نقیضه و تبدیل اداره ولایت به یک اداره کارا وپاسخگو به نیاز زمان باید عوامل را برداشت و با سایر کسانیکه که در کشور قربانی تعصب اند ، همدستی صورت گیرد.
عدم هماهنگی و موجودیت اختلاف بین سران بامیان . هماهنگی برای رفع نیازمندی ها در سطح ولایت ضعیف است و اختلافات قوی. بی خبری وکلا و سناتوران بامیان ، از بسیاریی مسایل مهم ولایتی حکایت از عدم هماهنگی آنان بادولت محلی و شورای ولایتی دارد، و ریشه ناهماهنگی در اختلافات درونی است عدم هماهنگی ها باعث شده اند تا کارهای انفرادی صورت گیرد و فرصتی برای کارهای دسته جمعی و ارگانیک، پیش نیاید و تازمانیکه این نهاد ها باهم منسجم کار نکنند امید چندان برای رفع نیازمندی های بامیان وجود ندارد و مردم بامیان قربانی تعصب های بیرونی و اختلافات درونی شده و میگردد. چنانچه محصلین دانشگاه بامیان قربانی اختلافات فی مابین استادان این دانشگاه میگردند.
عدم اعتماد جامعه جهانی. در این زمینه میتوان گفت که بامیان قربانی بعضی از سیاست های فرامرزی نیز می باشد ، اختلاف امریکا با ایران دارای پیشینه ای طولانی است و امروز که چرخاننده سیاست های جامعه جهانی در افغانستان امریکا است ، منتصب بودن به ایران باعث ایجاد شکاف و فاصله ها با جامعه جهانی میگردد. اكثريت مردم بامیان باداشتن مذهب مشترک باایرانی ها اعتماد جامعه جهانی را از دست داده و گاه گاهی ایرانی ها بصورت بامیان رنگ قرمز پاشیده اند ، تا جامعه جهانی ( امریکا ) از آن فاصله گیرد.
طرح استراتژی و معیار ها برخلاف منافع بامیان . استراتژی ها توسط مغز ها ساخته می شود و در این عرصه مغزها و عقل ها باهم به رقابت می پردازند. بدون شک جریان به نفع کسانی خواهد بود که مغزهای تربیت شده دارند و بامیان در زمینه تربیت مغزها پیشینه کوتاهی دارد ، هشتاد سال قبل اولین کاروانیکه به بیرون از افغانستان به منظور ظرفیت سازی اعزام شد از خاندان سلطنتی بود و همان اندیشه ها و مغزهای تربیه شده امروز استراتژی می سازند در حالیکه صابقه تحصیلات در مناطق مرکزی به چهل سال قبل با تمام محدودیت ها برمیگردد.
در زمان و مکانی که استراتژی برای توزیع کمکهای بین المللی ساخته شده است اندیشه های که بامیان در آن وجود دارد وجود ندارد .این استراتژی را بگونه ساخته اند که از یک طرف نا امنی و مواد مخدر را راه انداختند و از طرف دیگر هم پلان طرح کردند که با پول کمک های جامعه جهانی باید نا امنی و مواد مخدر از بین برود .درحالیکه در بامیان نا امنی و مواد مخدر هردو وجود ندارند .پس مستحق کمک ها نمی باشند !!!!!
عدم موجودیت سکتور های خصوصی و سرمایه گذاران در بامیان. در ولایات انکشاف یافته دیگر دیده کار سکتور های خصوصی فعالیت های قابل ملاحظه ای دارند و در عرصه های گوناگون کار می نمایند ولی در بامیان این بخش غیر فعال است و این امر از دو مورد خاص دیگر منشه میگیرد یکی اینکه در بامیان سرمایه داری که بتواند کار قابل ملاحظه ای انجام دهد وجود ندارد و دیگر اینکه زمینه ای برای کار سکتور های خصوصی وجود ندارد که این خود عوامل خاص خودش را دارد.
مداخلات احزاب سیاسی. مداخلات احزاب سیاسی در بامیان بگونه ای منفی صورت میگیرد چنانچه احزاب در تلاش اند تا در ریاست های این ولایت اعضای شان را منتصب و یا هم از ایشان دفاع نمایند و اندیشه اهلیت و شایستگی در این نوع انتخاب ها وجود ندارد و شرط مهم داشتن عضویت حزب مدافع است . و این روند کودک نوزاد شایسته سالاری را ذبح و خود فاتحه گیری می کند ، تا چهره قاتل درپشت اشک های دورغین او پنهان شود .
کوتاه بودن عمر بازسازی : از عمر بازسازی در این ولایت از ده سال بیشتر نمی گذرد . ده سال قبل را اگر ما بخاطر بیاوریم چیزی و جود نداشت .چه تأسیسات دولتی و چه هم غیر دولتی و کارهایکه در این ولایت انجام می گیرد در مقابل گستردگی ویرانی ها ، اندک به نظر می آید و میتوان گفت که بامیان بعد از فروپاشی تمدن کهن باستانی و بودایی خویش قربانی تعصب های کهن ومالک ویرانه تاریخی می باشد.
بنابراین اینها و یکسره عوامل دیگر دست بدست هم داده اند تا در بامیان کاری قابل ملاحظه ای صورت نگیرد ، فریاد ها بجایی نرسد ، انتقاد ها مأثریت خودش را از دست دهد و حتا جمله ای بدور از انصاف « در بامیان هیچ کاری صورت نگرفته » بکار رود و در بامیان زمانی سرعت نوسازی و بازسازی سریع میگردد که عوامل های مذکور برطرف شوند.
۵ نظر:
نام خدا تولا صاحب
چی خوب موشکافانه عوامل را ارزیابی کرده اید من باشم شما را مشاور امور انکشاف و باز سازی منصوی میکنم
تولا صاحب، واقعن دست شما درد نکنه، مطلب کاملن تحلیلی و خواندنی است.
تعجب است؟ بیسوادی ات اینجا مشخص شد چون اندیشه ی کسی را کسی دیگر مینویسند که کی متاثیر از از کی است ولی تو خودت نویشتی. تو چه اندیشه و اثرداری؟ توره خدا- کی هستی خود راضی که از افراد چون مولانا رومي ،اقبال لاهوري ،علامه بلخي ،علي شريعتي ،كريم سروش ،گاندي ،نهر متاثیر شده باشی.
دوست پنهانی ام !
از خفا و از پشت پرده های ضخیم زمان ، سخن گفتن ، صفت جبونان است .
درست است ما کسی نیستیم. شما کس هستید ؟ خود را معرفی نکردید !
تا از کس بودن شما قلم برخود می بالیدد .
از کس وتاثیر پذیری اندیشه تان گفتید
و خیلی بالیدید.
صفت خود گر ازخود برآید* چون صدای مرکب ازدور آید.
اگر منی تو مایی ما بود* صفاتت در دل هرکه شاید.
ارسال یک نظر