۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

انسان توسط کار وخدا با اراده خلق می کند

یکی از وجوه افتراق مردگان با زنده این است که " زندگان کار می کنند و مرگان این خصوصیت را ندارند" از این رو کسانیکه کار نمی کنند ولی زنده اند ، نمرده اند ، فضا را اشغال نموده و هوا را نتفس می کنند ، نیز در جمع مردگان قلم داد شده و کلمه زنده برآنان اطلاق نمی شود.


حلات را که زندگان دارند برای اکثریت قابل درک می باشد ، اوصاف ، خصوصیات و ویژگی های آنان قابل حلاجی ، تحلیل و ارزیابی می باشد ولی از حالات مرگان اطلاعات دقیق در دست نیست ، فقط در گفته های دینی بعضی خصوصات برای آنان گفته شده و تنها برای کسانیکه اندیشه ای دینی دارند قابل درک و باور می باشد .

پس کار چیست ؟ گفته اند کار عبارت از فعالیتی است که انسان را صفت خدایی میدهد و خالق توسط اراده اش خلق می کند اما انسان توسط کارش ، پس انسان زنده کسی است که توسط کارش همان صفت خدایی را کسب نموده و همانند خدا دست به خلاقیت می زند

تعریف که از خلاقیت تا هنوز صورت گرفته عبارت از " به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید " می باشد و خلاقیت زاده ای فکر و اندیشیدن خلاق است اندیشه ای خلاق عبات از همان "اندیشیدنی است که در آن ذهن به صور عمیق با یک مسأله در گیر می شود به تجسم و واضح کردن آن می پردازد" و تمرکز صورت می گیرد.

خلاقیت در هر نوع فعالیتی صورت گرفته و ابعاد گسترده ای می تواند داشته باشد ، خلاقیت سیاسی ، خلاقیت نظامی ، خلاقیت اجتماعی ، خلاقیت فرهنگی ، خلاقیت اقتصادی و خلاقیت اخلاقی که هرکدام به نوبه و جای خود ارزشهای شگرفی در حیات یک مملکت داشته ، دارد و خواهیم داشت.

امروز که تمامی خلاقیت ها از ما گرفته شده و هیچ انسانی در این سرزمین زندگی نمی کند تا با نبوغش دست به خلاقیتی و نوآوری زده و روح تازه ای در پیکر نیمه جان ، تنش هدیه نماید ، برق شمشیر های که از اکناف جهان میدرخشد ملت ما ر ا در بهت و حیرت فروبرده و دست پاچه نموده است ، علتش چیست ، مگر ما زنده نیستیم ؟ مگر ما کار نمی کنیم ؟ اگر آری پس نتایج متوقعه که خلاقیت است در کجا دفن می شود ؟

در کشمکش های سیاسی ما ، مات هستیم ، در معاملات اقتصادی ما زیان می بینیم ، در زد وبند های نظامی اجساد هموطانان ما در معرکه ها جا مانده و دست به فرار میزنیم ، در ساختن جامعه و ملت واحد در عوض اینکه دست بدست هم بدهیم ، رو در روی هم قرار گرفته و خصم جان فرزندان ما هستیم ، و عرصه های فرهنگ مادی ، قبل از همه خود را باخته ایم گویا ما چیزی نیستیم و چیزی نداریم و در عرصه فرهنگ معنوی هم قبل از آنکه برخویش تکیه نماییم و ابسته به دیگران هستیم ، علت چیست جوان همسرنوشت من ؟

باید بیاد داشت که موانع خلاقیت عبارت اند از :

• عدم اعتماد به نفس

• ترس از انتقاد و شکست

• تمایل به همرنگی و همگونی.

• عدم تمرکز

• عدم موجودیت فضای مناسب

عدم اعتماد به نفس ازیک طرف ، ترس ، هراس و جبونی از شکست و مورد انقاد دیگران قرار گرفتن ، عادت زده گی ، تمایل به همرنگی و احیای هویت و اندیشه ای مردگان ، عدم عمیق اندیشیدن روی موضوعات خاص ، و نبود فضای مناسب برای نو آوری از جانب دیگر، باعث شده اند تا خلاقیت از ما گرفته شود .

لذا برای تقویت خلاقیت علارغم پرکردن خلاهای مذکور ، مراحل ذیل پیشنهاد می گردد:

• "یاد داشت برداری : " بهترین روش و زمان باری حفظ یک اندیشه ، ثبت د رهنگام بروز آن است" .

• "انتخاب زمان و مکان مناسب" : اندیشه جدید در زمان ومکان معین به سراغ انسان آمده و تبارز می یابد و

• "تقویت حس کنجکاوی" : سوال نمودن دریچه دانش است ، تهیه فهرست سوال ها و جستجو برای جواب آن به دانش ما می افزاید .

• "استفاده از روابط میان افکار" : در میان اندیشه ها و افکار ما روابط موجود است که ما متوجه آن نمی باشیم ، برقراری روابط میان آنان باعث وسعت اندیشه ها ی ما میگردد.

• "تغییر شکل ( وضع ) موجود" : نقطه آغاز یک فکر ممکن است با تغییر وضع موجود به دست آید مانند ترتیب مجدد ، جاگزینی ، افزودن و کاستن و تغییر جهت آندیشه ها" .

• راحل جویی : مشکلات و چالشها ارزیابی شده و برای شان راه حل جستجو شود .

• رقابت جویی : رقابت یک اصل مهم است که اندیشه ها و استعدادها را بیدار می کند .

• استفاده از سرنخها : توسط یک کلید خانه باز می شود و توسط سرنخها ، موضوعات گسترده.

۱ نظر:

امیرشریف گفت...

چی شکوفاشده ای تو؟؟؟!!!!!!!!!!
پربارباشی