۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

اشتراک مردم بامیان در انتخابات


من به این خاطر آمده تارای بدهم که در کشور ما آرامی باشد و همگی به خوشی زندگی نمایند، جمله فوق گفته شیر احمد پیرمردی است که عصاچوب بدست داشته و در موهای سر وریشش سیاهی دیده نمی شود و بگفته ای خودش 95 ساله می باشد در حالیکه پسرش نیز همانند عصای دومی اورا کمک می کند ، در پای صندوق رای حاضر شده و بفرد دلخواه خود رآی میدهد.
شیر احمد میگوید : من آمده ام تارآی بدهم و بدین باور هستم که شاید رآی من کمکی باشد برای تقویت صلح و آرامی و من در زندگی خود همیشه از جنگ و بدبینی رنج برده ام و حالا که پای من در لب گور رسیده و امید چندای برای زندگی ندارم ولی برای فرزندان و مردم خود آرزو دارم که در آرامش و آسایش زندگی داشته باشند و یک لقمه نان گدایی نکنند.

هنوز میزان اشتراک مردم بامیان در انتخابات های گذاشته از یاد های نرفته و شیشه ای کمره های عکس آن صف های طولانی را در حافظه دارد و این مردم باشرکت های گسترده نفوس شان را تثبیت نموده و آراده شان را به نمایش گذاشته اند و این بار در انتخابات پارلمانی 27 سنبله نیز این مردم باشرکت شان اظهار داشتند که مردمی است مدنی ، دارای شعور سیاسی و حساس نسببت به سرنوشت شان و مهم تر از همه میخواهند آینده ای شان را بدست خود شان بهتر و زیبا بسازند و قدرت تشخیص افراد شایسته را نیز نسبتاً دارند.

شیر احمد بازهم برای آنعده جوانان که در اطرافش هستند توصیه می کند که من با این حالت ضعیفی که دارم آمده ام تا رآی بدهم و شما باید از همین جا بفهمید که رای دادن چقدر مهم و حیاتی می باشد.

فاطمه یکی دیگر از چاقو سفیدان است و بگفته خودش 76 ساله می باشد و با پای پیاده و بروی عصا چوبش تکیه کنان در پای صندوق های رای حاضرشده و میخواهد بیکی از خانم ها رآی دهد و بدین باور است که باید برای زنان حق داده شود تا در کار های دولتی سهم بگیرند و دختران باید به مکتب فرستاده شود و رآی دادن برای ما مردم که در گذشته به شمار نمی آمدیم خیلی ضروری می باشد.
جواد، جوان 19 ساله از باشندگان ولسوالی شبر که برای اولین بار در انتخابات شرکت می نماید میگوید : در گذشته ها من حق نداشتم که رای بدهم چون هجده ساله نشده بودم و حالا خیلی خوش حال هستم که سن قانون را پوره نموده ام و رآی داده می توانم و تمام کسانیکه کارت گرفته بودند امروز آمده اند تا رای دهند

شیر احمد وقتیکه رای را به صندوق انداخت احساس سبوکی نمود گویا یک مقدار وزن را از دوشش دور کرد و گفت : "همین رآی دادن برای من یک وظیفه بود که انجام دادم "

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

نگرانی از شفافیت انتخابات پارلمانی در بامیان

"می خواهم به نامزدی رای بدهم که از بین مردم برخاسته باشد، درد و رنج مردم را خوب درک نموده و نماینده دلسوزی برای مردم افغانستان در پارلمان باشد؛ اما امیدوارم تقلب صورت نگیرد." این نکته را سمیلا دختر جوانی که دریشی چسب سیاه و عینک های آفتابی به چشم داشت، در حالی که به پوستر انتخاباتی یک نامزد خیره شده بود، بیان داشت.

سمیلا علاقه ی زیادی دارد تا تمامی نامزدان ولایت بامیان را به خوبی بشناسد؛ اما نه از روی شعار، عکس و پوسترهای انتخاباتی آنان؛ بلکه او می خواهد با خط مش و برنامه ی کاری که نامزدان برای خود ترسیم کرده اند آشنا شود.
رای دادن آگاهانه و بر اساس طرح و برنامه انتخاباتی نامزد، یکی از آرزوهای سمیرا است.
او می گوید: "در چندین انتخابات گذشته مردم بیشتر به تصاویر و پوسترهای رنگین نامزدان رای دادند. شمار اندکی از مردم به طرح و برنامه ی نامزدان توجه داشتند؛ اما اکثر مردم زیر تاثیر شعارها و تبلیغات فریبنده ی شماری از نامزدان قرار گرفتند."
سمیلا امیدوار است این بار مردم آگاهانه تر از بارهای گذشته به پای صندوق های رای بروند و حضور شان در انتخابات پررنگ باشد.
اما موضوع تقلب و احتمال حضور اندک مردم در انتخابات به همین دلیل، موضوعی است که بسیاری از ساکنان بامیان، از جمله سمیلا نسبت به آن نگران است؛ اما سمیلا در عین حال ابراز امیدواری می کند که مردم از پیامدهای تقلب در انتخابات سال گذشته درس لازم را گرفته باشند و این بار چنین اتفاقی نیافتد.
او می گوید: "در انتخابات دوره های قبلی، مردم خیلی پیامدهای تقلب را احساس نمی کردند و آن را جدی نمی گرفتند؛ اما خوشبختانه می بینم که مردم بامیان، اندک اندک با هدف اساسی انتخابات آشنایی پیدا کرده و می دانند که اگر تقلب جای خود را به شفافیت واگذار نماید؛ آن وقت مردم شاهد یک پارلمان خوب با نمایندگان متعهد ومتخصص خواهند بود که این بیشتر از همه، به نفع شهروندان عادی جامعه است."
اما شهروندان زیادی در بامیان می گویند که احتمال تقلب در انتخابات پیش رو زیاد است.
حسین علی 40 ساله، شهروند بامیانی که پیشه ی دهقانی دارد می گوید: "مردم بامیان به نتیجه ی رای دهی باور زیادی ندارند؛ زیرا تقلباتی که در انتخابات قبلی صورت گرفت عملا نشان داد که رای مردم از اهمیت وارزشی برخوردار نیست."

شماری دیگر از شهروندان بامیانی، احتمال این که حتی شماری از کارمندان کمیسیون مستقل انتخابات نیز در زمینه سازی برای تقلب دخیل شوند را، مردود نمی دانند.
محمد ظریف حسینی، شهروند 25 ساله ای که در مرکز شهر بامیان سکونت دارد می گوید: " با توجه به تجربه ی انتخابات گذشته، کارمندان کمیسیون مستقل انتخابات که در ساحات دور دست کارمی کنند، در صورت نبود ناظرین، بر اساس وابستگی های که نسبت به برخی از نامزدان دارند، دست به تقلب خواهند زد."
او می افزاید به عنوان یک شهروند برای جلوگیری از این اتفاق، از احزاب سیاسی و نهادهای داخلی و بین المللی بی طرف، انتظار دارد که به روند نظارت انتخابات توجه لازم کنند.
اما شماری از آگاهان سیاسی مقیم بامیان احتمال صورت گرفتن تقلب را دست کم در ولایت بامیان خیلی اندک می دانند و تاکید دارند که در چندین انتخابات گذشته نیز در بامیان، تقلب در سطح خیلی پایینی صورت گرفت بود.
اسماعیل ذکی، هماهنگ کننده شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر در زون مرکزی می گوید: "در چندین انتخابات گذشته در بامیان، شکایتی از وقوع تقلب وجود نداشته، و اگر شکایتی هم بوده، نمی توانیم آن را خیلی قابل توجه و سرنوشت ساز عنوان کنیم."
اما با این حال، شماری از نهادهای مدنی و رسانه ای شهر بامیان احتمال بروز تقلب در انتخابات پیش رو را مردود نمی دانند و طی اعلامیه ای که چندی پیش صار کرده اند، خواهان پیشگیری از این اتفاق شده اند.
نهادهای مدنی؛ مانند کانون فرهنگی امام جعفر صادق، شورای جوانان تحصیل کرده کهمرد، انجمن علمی و فرهنگی محمد رسول الله، بنیاد انکشافی جوانان، کانون ملی و فرهنگی معلولین و معیوبین بی تعصب افغانستان و شماری از نهادهای دیگری که در شهر بامیان حضور دارند؛ چندی پیش در اطلاعیه ای نگرانی شان را از شفاف نبودن عملکرد های کمیسیون مستقل انتخابات در بامیان ابراز کردند.
در بخشی از اطلاعیه ی آنها آمده است: "در سال های گذشته، حضور مردم بامیان در انتخابات پر رنگ بوده و تقلب خیلی اندکی در بامیان اتفاق افتاده است؛ اما این بار عملکرد کمیسیون مستقل انتخابات در بامیان، از همین اکنون مشکوک و بی باور کننده است. تداوم چنین روندی ما را نسبت به شفافیت انتخابات نگران می سازد".
اطلاعیه این نهادها که در دوهفته نامه تفاهم نشر شده است، مواردی مانند، عدم شایسته سالاری در گزینش کارمندان ساحوی، تقلب در نمرات کسانی که برای کار در کمیسیون امتحان داده اند، محروم نمودن مردم از حق دست رسی به اطلاعات وعدم پاسخ گویی کمیسیون انتخابات به رسانه ها را، به عنوان موارد مشکوک عملکرد این کمیسیون یاد کرده است.
اما انصاری معاون آمر ولایتی کمیسیون مستقل انتخابات در بامیان با رد این اتهامات، از برگزاری انتخابات آزاد، عادلانه وبه دور از هرگونه تقلب، اطمینان می دهد. او موجودیت مکانیزم و دستورالعمل هایی که در دفتر مرکزی کمیسیون انتخابات ساخته شده و دراختیار دفاتر ساحوی قرار گرفته است را، از عوامل عمده جلوگیری از تقلب می داند.

۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

مشوره و مشوره دهنده برای رأی دادن

مشورت نمودن گزینه ای است برای بیرون رفتن از مشکلاتی که بدان روبرو هستیم ، مشورت وسعت تفکر و اندیشه را افزوده و زوایای تاریک موضوع را باز می کند، موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و ... که در زندگی انسان رو نما می گردد ، گاهی بقدری پیچیده و دارای ریشه های است که ما شاید متوجه آن نباشیم ومشورت مارا متوجه آن ریشه ها نموده و برپیچیدگی آن پی ببریم.


هرازگاهی دیده می شود که انسان در چهار راهی قرار میگیرد که که تشخیص راهی که خیر انسان در آن است مشکل بوده و عقل انسان از درک آن کوتاهی می کند ، عقل برای پیدا نمودن راه های حل مشکل در گل و لای فرو رفته و نمی تواند موضوعات را حلاجی نموده و راه درست را انتخاب نماید ، اینجا است که مشورت ارزش خود را در می یابد بگفته ای مولانا جلالدین محمد بلخی :

مشورت ادراک و هشاری دهد

عقل ها مــــرعقل را یاری دهد

مولانا بدین باور است که عقل از عقل دیگر قوت می گیرد:

عقل قوت گــــیرد از عقل دیگر

نی شکر کامل شود از نی شکر

در آموزه های دینی نیز اکیداً تأکید در مشورت خواستن شده است چنان حضرت علی کرم الله وجه می گوید : "هیچ پشتیبانی همانند مشورت نیست " گویی مشورت نیرویی است که انسان را از عمق بحران در آورده و دست نامریی است که از او حمایت می نماید .

موضوع مهم دیگری که طرح آن لازم می باشد ، شناخت اهل مشورت است ، درست ما به اهمیت مشوره پی بردیم ولی با کی مشورت صورت گیرد ؟ چه کسی میتواند یک مشاور خوب باشد ؟ وِیژگی های اهل مشوره کدامها اند ؟مولا نا رومی در پاسخ به سوالات فوق می گوید :

گفت امت مشورت باکی کنیم

انبیا گفتـــــــــــند با عقل سلیم

یعنی کسانیکه عقول شان از هر گونه پلیدی پاک است ، خواسته های شوم نفسانی ، مادیات دنیایی عقل آنان را احاطه نکرده اند ، از آنان باید مشورت گرفته شود .

یکی از گزینه هایکه همواره از آن مشوره گرفته می شود ، همنشین است ، لذا از همنشین بد باید دوری نمود ،زیرا علارغم اینکه مشورت نادرست او انسان را ذلیل میکند ، همنشینی با او نیز تهدید بزرگی بدست می آید چنانچه در ابیات شعری ام گفته ام :

گفت پیری برمرید خویش فاش

دور ازهم صحبت اوباش باش

همنشینت گر بود شخص پلید

برپلیدی ات دلیل آیــــــد پدید

نتیجه تاً میتوان اذعان داشت که انتخابات یک موضوع اجتماعی وسیاسی خیلی مهم بوده و سرنوشت مارا را رقم می زند و بعضاً انتخاب کردن نیاز به مشوره خواستن از دیگران دارد ، در همچو اموری از کسانی باید مشوره خواسته شود که چشمان عقل شان را تعصب و وابستگی های پوچ کور نکرده است.

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

انسان توسط کار وخدا با اراده خلق می کند

یکی از وجوه افتراق مردگان با زنده این است که " زندگان کار می کنند و مرگان این خصوصیت را ندارند" از این رو کسانیکه کار نمی کنند ولی زنده اند ، نمرده اند ، فضا را اشغال نموده و هوا را نتفس می کنند ، نیز در جمع مردگان قلم داد شده و کلمه زنده برآنان اطلاق نمی شود.


حلات را که زندگان دارند برای اکثریت قابل درک می باشد ، اوصاف ، خصوصیات و ویژگی های آنان قابل حلاجی ، تحلیل و ارزیابی می باشد ولی از حالات مرگان اطلاعات دقیق در دست نیست ، فقط در گفته های دینی بعضی خصوصات برای آنان گفته شده و تنها برای کسانیکه اندیشه ای دینی دارند قابل درک و باور می باشد .

پس کار چیست ؟ گفته اند کار عبارت از فعالیتی است که انسان را صفت خدایی میدهد و خالق توسط اراده اش خلق می کند اما انسان توسط کارش ، پس انسان زنده کسی است که توسط کارش همان صفت خدایی را کسب نموده و همانند خدا دست به خلاقیت می زند

تعریف که از خلاقیت تا هنوز صورت گرفته عبارت از " به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید " می باشد و خلاقیت زاده ای فکر و اندیشیدن خلاق است اندیشه ای خلاق عبات از همان "اندیشیدنی است که در آن ذهن به صور عمیق با یک مسأله در گیر می شود به تجسم و واضح کردن آن می پردازد" و تمرکز صورت می گیرد.

خلاقیت در هر نوع فعالیتی صورت گرفته و ابعاد گسترده ای می تواند داشته باشد ، خلاقیت سیاسی ، خلاقیت نظامی ، خلاقیت اجتماعی ، خلاقیت فرهنگی ، خلاقیت اقتصادی و خلاقیت اخلاقی که هرکدام به نوبه و جای خود ارزشهای شگرفی در حیات یک مملکت داشته ، دارد و خواهیم داشت.

امروز که تمامی خلاقیت ها از ما گرفته شده و هیچ انسانی در این سرزمین زندگی نمی کند تا با نبوغش دست به خلاقیتی و نوآوری زده و روح تازه ای در پیکر نیمه جان ، تنش هدیه نماید ، برق شمشیر های که از اکناف جهان میدرخشد ملت ما ر ا در بهت و حیرت فروبرده و دست پاچه نموده است ، علتش چیست ، مگر ما زنده نیستیم ؟ مگر ما کار نمی کنیم ؟ اگر آری پس نتایج متوقعه که خلاقیت است در کجا دفن می شود ؟

در کشمکش های سیاسی ما ، مات هستیم ، در معاملات اقتصادی ما زیان می بینیم ، در زد وبند های نظامی اجساد هموطانان ما در معرکه ها جا مانده و دست به فرار میزنیم ، در ساختن جامعه و ملت واحد در عوض اینکه دست بدست هم بدهیم ، رو در روی هم قرار گرفته و خصم جان فرزندان ما هستیم ، و عرصه های فرهنگ مادی ، قبل از همه خود را باخته ایم گویا ما چیزی نیستیم و چیزی نداریم و در عرصه فرهنگ معنوی هم قبل از آنکه برخویش تکیه نماییم و ابسته به دیگران هستیم ، علت چیست جوان همسرنوشت من ؟

باید بیاد داشت که موانع خلاقیت عبارت اند از :

• عدم اعتماد به نفس

• ترس از انتقاد و شکست

• تمایل به همرنگی و همگونی.

• عدم تمرکز

• عدم موجودیت فضای مناسب

عدم اعتماد به نفس ازیک طرف ، ترس ، هراس و جبونی از شکست و مورد انقاد دیگران قرار گرفتن ، عادت زده گی ، تمایل به همرنگی و احیای هویت و اندیشه ای مردگان ، عدم عمیق اندیشیدن روی موضوعات خاص ، و نبود فضای مناسب برای نو آوری از جانب دیگر، باعث شده اند تا خلاقیت از ما گرفته شود .

لذا برای تقویت خلاقیت علارغم پرکردن خلاهای مذکور ، مراحل ذیل پیشنهاد می گردد:

• "یاد داشت برداری : " بهترین روش و زمان باری حفظ یک اندیشه ، ثبت د رهنگام بروز آن است" .

• "انتخاب زمان و مکان مناسب" : اندیشه جدید در زمان ومکان معین به سراغ انسان آمده و تبارز می یابد و

• "تقویت حس کنجکاوی" : سوال نمودن دریچه دانش است ، تهیه فهرست سوال ها و جستجو برای جواب آن به دانش ما می افزاید .

• "استفاده از روابط میان افکار" : در میان اندیشه ها و افکار ما روابط موجود است که ما متوجه آن نمی باشیم ، برقراری روابط میان آنان باعث وسعت اندیشه ها ی ما میگردد.

• "تغییر شکل ( وضع ) موجود" : نقطه آغاز یک فکر ممکن است با تغییر وضع موجود به دست آید مانند ترتیب مجدد ، جاگزینی ، افزودن و کاستن و تغییر جهت آندیشه ها" .

• راحل جویی : مشکلات و چالشها ارزیابی شده و برای شان راه حل جستجو شود .

• رقابت جویی : رقابت یک اصل مهم است که اندیشه ها و استعدادها را بیدار می کند .

• استفاده از سرنخها : توسط یک کلید خانه باز می شود و توسط سرنخها ، موضوعات گسترده.

۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

شیطان در خدمت تحجر

نغمه های که توسط شیطان نواخته می شود برای اغفال من از سرنوشتم می باشد، لای لای او که مادر گونه بروی گهواره فرضی من خوانده می شود ، برای این است که من بخواب رفته و از خود بی خبر باشم ، تا او براحتی به اهداف شوم خودش رسیده باشد.


دستای ظاهرا سفید و سیاه درون او ، روزگاری مرا مینواخت ، نوازشم میداد ، تیمارم میکرد ، سایبانی برایم می ساخت ، در میان انگشت هایش بهشت موعود برایم نشان میداد و خوشبختی مرا در سایه سیاه وظاهراسفید خودش ترسیم میکرد ، تا من به اسرار دونی او پی بردم و دانستم که چگونه رام او شده و خویشتن را قربانی خواسته های نموده ام .

آنچه را شیطان گفتم ، چیزی نیست مگر تحجر و ارتجاع که زنجیرهای رنگین بپاهایم بسته اند ،عوامل تخدیرو روکود اندیشه های هم سرنوشتانم بوده که تفکر شان را تعطیل نموده ، قلم های شان را شکسته ، شمشیرهای شان را غلاف نموده و چشمان شان را برای جلوگیری از اسراف و دیدن حقایق بسته اند ، چیزی نیست مگر افسانه های دورغین و عنعنات مدعوین که نفس کشیدن را به تارهای عنکبوتی بسته اند.

تحجر همان رفتار های موروثی و جاهلانه ای است که توسط تقلید واحیای رفتار گذشتگان و همانند مردگان زندگی کردن را برگرده های مردم که جهل اغفال شان نموده است اعمال میکند .

تحجر هم چیزی نیست مگر ، همان اندیشه های توخالی و پوشالی که فکر کردن را ازما گرفته و لانه های خفاش شب را قصرهای زرین توجه نموده اند .

برای اینکه بخواسته های تحجرتن در نداد باید گفته بوعلی سینا رازمزمه نمود که میگفت " کسی که بدون دلیل گفته ای کسی را قبول نماید از طبیعت انسانی خارج است " و بیاد داشت که دلایل نیز با معیارهای علمی امروز ، عقل و منطق استوار باشد.

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

روزه در زندگی من چی می کند؟

از ابتدای سحر الی آغاز شب ، دوری کردن از خوردن و آشامیدن ، خود داری نمودن از مجامعت با زن و شوهر و .....عبادتی است که روزه نامیده می شود و بعد از نماز اولین فریضه ای است که خالق بدوش مخلوق خویش یعنی انسان نهاده است.


من در دوران نوجوانی ، از چندین فرد که بقول خود شان عالم و فقه بردین و دستورات آن اند ، سوال کردم که روزه چرا واجب است ؟ چرا باید از این همه نعمات الهی در یک مدت و زمان معین دوری جست؟ آنها فقط می فرمودند " خدا امر کزده که انجام بدهید ،پس واجب می باشد و امر خدا دلالت بروجوبیت آن نموده و سوالی چرا واجب است نیز جواز ندارد"

من هم سکوت را ادب دانسته و قانع می شدم ، زیرا از یک طرف جرأت و توانایی استدلال را نداشتم و از طرف دیگر ، نه تنها این وجیبه را بلکه ده های موضوع دیگر را نیز بصورت تعبدی پذیرفته و عمل میکردم ولی حالا این دید و جواب تعبدی آنها را از دوحالت خارج نمیدانم.

اول اینکه آنها مرا ضعیف تر از درک چرایی و چیستی روزه میدانستند گویا ذهنم از درک فلسفه آن عاجز است و این شیوه رفتار و پاسخ گویی جاهلانه متأسفانه شایع است ،و اثرات ناگوار هم ببار آورده است که به سوالات اطفال و نوجوانان پاسخ درست و منطقی گفته نمی شود.

دوم اینکه شاید خود شان از من جاهل تر نسبت به موضوع بودند وامرخدا را بهترین راه فرار از نداشتن دلایل عقلی و علمی میدانستند که متأسفانه در جامعه ما کسی که عمامه به سر بست ، کمی هم عربی یاد گرفت ، از عهده ای دعای مجالس عروسی و غیره برآمد ، برایش لقب شیخ، ملا و مولوی ، با توجه به معانی اصطلاحی آنها میدهند.

اما امروز آن نگرش تعبدی و پذیرش بدون سوال ، حتی اگر از جانب خدا هم باشد بدون دلیل قابل قبول نیست ، و حتی بگفته بوعلی سینا " کسی که گفتۀ کسی را بدون دلیل می پذیرد از طبیعت انسانی خارج است" لذا در پشت هر امر و دستوری و حرفی باید انبوه از دلایل عقلی،علمی و منطقی آماده بوده و ارایه گردد.

اگر نسل امروز از دستورات دین ، فاصله گرفته و آنرا نمی پذیرند و بدان عمل نمی کنند یکی از علت هایش این میتواند باشد که با آنها استدلال عقلی ، منطقی و علمی صورت نمی گیرد، آنگه که صورت نگرفت قناعت شان فراهم نشده و آنها از دستورات دینی سر باز زده و حتی بر علیه آن جبه می گیرند.

هرگا از علمای دینی روی موضوعی استدلال صورت گیرد ، آنها به کتب دیگر که فرصت و امکانات مطالعه آنها اندک است و به علمای دیگر، ارجاع میدهند که اکثراًباعث دلسردی ، فرار و حتی باعث بدبینی بسیاری از افراد جامعه بخصوص جوانان می گردد ، لذا عقلانی اندیشیدن ، علمی پاسخ گفتن و منطقی برخود کردن یکی از نیازهای زمان ما نسبت به هر زمان و عصر دیگر است.

تأثیرات روزه برزندگی فردی و اجتماعی:

توانایی های انسان ، عین توانایی های خدا است ، همان اوصاف را که خداوند داراست ، برای انسان نیز داده شده است . اما با این تفاوت که قدرت انسان محدود است و لی قدرت و توانایی خداوند نا محدود وبی انتهاست، انسان ازتمام کار های که انجام میدهد میخواهد نتیجه ای بدست آورد و هرگاه از عملی نتایج آن را پیش بین نباشد از انجام آن سر باز می زند و در همین حال نتیجه دنیایی ان را متوقع بوده و از پاداش که ممکن در آخرت برایش داده شود چندان خوش بین نمی باشد ، پس زندگی نقد را بر بهشت و حور نسیه ترجیح میدهند.

این قلم برآنست تا با چشم داشت به پاداشت اخروی روزه ، فواید دنیوی آن را برشمارد و بگوید که :

1. روزه حس همدردی را زنده می کند:

شاید کسیکه یتیمی را ندیده ، نمیداند که یتیمان چه احساسی دارند و کسیکه گرسنگی را ندیده نمیداند که گرسنگان چه می کشند، روزه میخواهد سیران را از حال گرسنگان آگاه کند، روزه میخواهد کسانی را که ده ها نوع غذا در سفره شان یافت می شود ، بیاد کسانی بی اندازد که چیزی برای خوردن ندارند، روزه میخواهد وجدان جامعه را که اگر خواب رفته باشد بیدار نماید تا اعضای سالم بقول سعدی بدرد آید و جامعه طبقاتی که طبقه آن از سیری بترکد و طبقه ای دیگر آن از گرسنگی بمیرد، در زندگی شکل نگیرد و در پایان این ماه با پرداخت فطر اغنیا به یاری فقرا بشتابند و حس همدردی شان بیدار شود.

2. روزه گزینه وحدت است.

تمام مسلمانان مکلف ، علارغم تفاوت ها ، اختلافات و جهت های متضاد که دارند روزه می گیرند و این همگانی بودن روزه وابستگی آنان را به فرهنگ واحد نشان داده و یک نمایش وحدت را انجام میدهد و بسا اختلافات وتفرقه های سبک وسنگین موجود در میان مسلمانان که در ایام عید به وحدت و محبت تبدیل می گردد.

3. روزه عامل صحت است.

افسوس که اعضای بدن ما نمی توانند سخن بگویند وگرنه چه شکایت ها یی که از ما نمی کردند، سیستم هاضمه انسان ماشین گونه فعالیت می نماید و غذای ظهر را تا شب هضم نموده و جا برای غذای شب آماده می نماید .برای اینکه سیستم هاضمه فعالیت خود را بخوبی انجام دهد نیاز به تفریح دارد و ماه رمضان ماه تفریح سیستم هاضمه می باشد.

4. روزه تقویه کننده اراده است.

تردید در عمل نشانه ای ضعف در اراده است ، ضعف اراده قوه تصمیم گیری انسان را مختل می نماید ، فرد روزه دار علاوه براینکه غذا را آماده و مهیا می بیند و لی از خودن آن ابا می ورزد، این امر باعث می شود تا اراده ، تقوا ، و اعتماد به نفس او تقویه گردد و تمرینی باشد برای روزی که تمام اسباب فساد برایش مهیا باشد ولی او از آن یوسف گونه خوداری ورزد.

5. تمرین آمادگی در مقابل گرسنگی.

زندگی انسان همواره یکسان نیست، نشیب و فرارز های فراوان دارد ، گرسنگی و سیری لازمه آن می باشد،کسیکه همواره غذای خوب صرف کرده و گرسنگی را ندیده است ، هرگا با گرسنگی مواجه شود به سرعت آسیب می بیند و روزه باعث می شود که قوت او در مقابل گرسنگی و تشنگی تمرین داده شده و مقاومت او بالا رود.

6. جریان خود را تقویت می کند.

چنانچه امروزه همه میدانند ، در هر عضو بدن انسان که جریان خود بیشتر باشد ، فعالیت آن نیز بیشتر است ،و در هر عضو که در آن جریان خود کمتر باشد همان عضو ضعیف است واگر جریان خود نباشد وقطع گردد همان عضو می خشکد. هرگا شکم انسان پر باشد بیشترین حجم خون مصروف هضم نمودن غذا بوده و در سایر اعضا جریان ان کمتر است ، بنا براین روزه از مصروفیت خون به منظور هضم غذا می کاهد ، تا جریان خون فرصت آن را بیابد که در تمام اعضا بهتر و بیشتر جریان یابد .

بنا براین روزه در زندگی انسان فواید ارزشمندی دار که هیچ کسی انکار نمی کند که ما شمه آن را برشمردیم و روزه داران غزیز می توانند آگاهانه روزه گرفته و فواید بیشتر آن را خود دریابند.

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

جوان ! مادر وطن در انتظار توست


ای جوان امروز روز خـــواب نیست


خواب راحت ناجی از غرقاب نیست



جوان! مادر وطن را دیدم که خیره خیره چشم

براه تو دوخته بود ،در انتظار قدم های تو لحظه

شماری میکرد،با وجود اینکه جبر زمان، قامتش

را خم کرد ه و آثار شلاق در اندامش پیدا بود ، بازهم نام تو نبضش را به حرکت آورده و قامتش را ، راست ساخته و شلاق ستم را از یادش می برد.

این مادر در حالیکه لبهایش خشکیده و کبودی سلی جلادان و جنایت پیشگان به گونه هایش پیدا بود ، آهسته آهسته لب به سخن گشوده میگفت " در انتظار کسی هستم که دست پرورده من است ، او می آید و برزخم های تن من مرهم میگزارد ، او می آید تا انتقام من را از جهل و جنایت بگیرد ، تنها روزنه ای امید من جوان من است"

جوان ! اکنون تو تنها روزنه ای امید خانه تاریک مادر وطن هستی ، مادر دلسوز وطن تنها چشم براه تو دوخته و تورا مظهر امید در این سرزمین دانسته و داروی درد ها و مرهم زخمهای ناسورشده ای پیکرش را در دستان تواناو پرقدرت تو می بیند ، پس بپاخیز و آنچه از تو ، توقع می رود برآورده کن.

جوان ! سکوت شب رابا صدای اوراق کتابت که برای خواندن ورق میخورد، بشکن، با نورت ظلمت و تاریکی آن را روشن کن ، با اندیشه ات مسیر تازۀ را باز کن ، باقدم هایت کاخ جور و جهل را بلرزه در آور ، قلم را از دست دیو سیاه که فرمان قتل خورشید را سادر میکرد و میکند بگیر، با اندیشه های سفید در راه سبز حرکت آغاز کن تا قافله عشق به وطن، خاک راهت را سرمه ای چشمان نموده و عاق مادر زخم خورده وطن نباشی.

جوان ! تو خود میدانی که دستان غرض آلود ، بمطلب آشنا ، همسایگان که برای تصاحب دیوار مشترک با تو و اجدادت مجادله کردند ، دشمنان که لباس دوست پوشیده اند ، تفرقه اندازانکه صدای صلح سرمیدهند،جلادان که تا دیروز از قفا سرمی بریدند و دهقانان که برای دشمن زرع می کنند ، در فکر نجات کشتی طوفان زده تو نبوده و خانه ات را آباد نخواهیم کرد و فقط این دستان توانا ، پرقدرت و دلسوزانه ای توست که این مملکت را آباد می کند.

جوان ! تداوی این مادر مجروح وبیمار وطن آنچنان مشکل نیست که تو نتوانی ، این در قدرت تو بوده و توقع نیز می رود، اگر تو بخواهی دارو ومرهم بدست توست ، چناچه امروز هیچ کسی نیست که رضاکارانه ، صادقانه و بدور از توقع در خدمت مادر وطن قرار گیرد ، همه دنبال سود ، منفعت ، مقام و مادیات اند ، فقط تو هستی که با فعالیت های رضاکارانه و صادقانه ات این خاک را به طلا تبدیل می نمایی.

پس جوان ! فریاد مادر جگر سوخته ای وطن را در یاب که میگفت " مرهم زخمهای من بدست جوان من است " امروز برخویش قیام کن و خود را بانیروی علم و دانش مسلح ساز ، دانش و تجربه که بزرگترین وگرانبها ترین سرمایه بشریت است ، امروز در خدمت تو قرارداشته واز آن استفاده نماو مصدرخدمت برای مملکتت باش.

ای جوان ! عصبیت وقوم پرستی کسی را به جایی نمیرساند چنانچه نرسانیده است ، جهل و نادانی دشمنان انسان بوده و دست و پای اورا بزنجیر می کشاند چناچه کشانیده است ، تفرقه و نفاق ملت ها را تضعیف می کند چنانچه مارا تحقیر و نا توان نموده است، خمودی و جمودی انسان را به اشغال زندگی تبدیل میکند چنانچه نموده است ، اندیشه های محدود و تعصب های ناروا و کورانسان را در میان لانه عنکبوتی می کشاند ، پس خویشتن را در یاب و تکانی در خویش ایجاد کن و با خود بی اندیش که از کدام طریق بیشتر میتوانی بدرخشی وبه مادر دلسوز وطن خدمت نمایی واگر نجنبی ، حرکت نکنی ، خمود وجمود ، ترسو و جبون باشی ، مایه ای عبرت دیگران در تاریخ خواهد بودی.

پس قبل از آنکه مایه عبرت دیگران باشی ، از دیگران عبرت گرفته و آنچه عوامل تخدیر ورکود اجتماعی و فرهنگی جامعه ات می باشد درهم شکن.