شهادت مظلومانه یار، همراه و همراز رهبر شهید را
به خانواده معظم اش، همکاران عزیزش، و تمام
مردم صبور، مردم قهرمان ولایت بامیان صمیمانه تسلیت عرض میکنم. دوستان عزیز
در دقایق کوتاه میخواهم بسیار فشرده و مختصر اشاره ی داشته باشم به اینکه ما به
کدام سو روان هستیم. آیا شهادت ضحاک آخرین مورد از سلسله از دست دادن سرداران جهاد
و مقاومت و سرمایه های بزرگ ملی ماست؟ آیا آنهایی که دولت مردان ما آنها را برادر
خطاب میکنند؛ جنایتکاران و آدمکشان که نامردانه توسط زمامداران فعلی ما عنوان
برادر گرفته اند به این جنایت بسنده خواهند کرد؟ و دیگر دست به کشتار نخواهند زد؟
و اصولا چه عاملی سبب شده است که وضعیت ثبات و امنیت در افغانستان چنین نا پایدار
شود؟ و هر روز در هر گوشه ی از این سر زمین جمعي و مردمی در غم از دست دادن
سرداران و فرزندان رشید خود بنشینند. دیروز در تخار و امروز در بامیان، و فردا
معلوم نیست در کدام گوشه دیگر این سر زمین. آنچه که باید به صراحت بگوئیم سیاست
های ناکام، سیاست های نا سالم، سیاست های مرض آلودیست که در این سر زمین از طرف
حلقات مشخص در حاکمیت به منظور تقویت تروریزم و دهشت افگنی روی دست گرفته شده است.
کدام تروریست، کدام جنایتکار در چه تاریخی و در کجای از این سرزمین به مجازات
رسیده است؟
سازمان ملل ! حقوق بشر! که امروز بیانیه میدهی و
محکوم میکنی، حکومت افغانستان که در برابر جنایت ها سکوت کرده ای. آیا فقط وظیفه
تان تسلیت گفتن به مردم است؟ هیچ وظیفه و مسؤولیت دیگری برای دفاع از حقوق و امنیت
شهروندان نداری؟ با موجودیت لشکرهای سی و چند کشور شما چنین نا توان وضعیف و
سرافگنده اید و باز هر روز فشار میآورید که جامعه جهانی سربازان خود را از افغانستان
خارج بکن. در نبود نیروهای خارجی مشخص نیست که بر سر مردم افغانستان چه روزی خواهد
آمد؟ حکومت بی عرضه و نا توانی که حتی قاتلین سر بازان خود را آزاد میکند، انعام
میدهد، برای تشویق شان سفر خرچ دالری میدهد و آنها را دوباره به پایگاههای دهشت
افگنان در پاکستان روان میکند. جای خجالت است برای مجموعه که این سیاست ها را
طراحی میکنند و عملیاتی میکنند.
گفته میشود که از زندان
قندهار بیش از 500 تروریست و جنایتکار گریخته اند، این به فکاهی میماند. جناب آقای
کرزی! این به فکاهی شباهت دارد که بیش از 500 زندانی آنهم تروریست و جنایتکار و
آدمکش، آنهم از یک زندان راه خود را بگیرند و بیرون بروند و شما بگوئید که کمیسیون
تشکیل داده ئيم تا پیگیری بکنند.
دوستان عزیز؛ بسیار مختصر
میگویم کار از شعار دادن، محکوم کردن، و تسلیت گفتن گذشته است. منکه یکی از صمیمی
ترین دوستان خود را از دست داده ام، کسیکه یار و یاور ما در اعتراض به سیاستهای نا
سالم این حکومت بی کفایت بود. کسیکه ، ما
در کابل صدا میزدیم، مطمئین بودیم که جواد در بامیان صدای ما را پیگیری میکند. خانواده
مجاهد پرورش که من از سالهای مقاومت از دوران مهاجرت خانه اش محل نشست و بر خاست های
یارانش بود و همیشه زحمت تعدادی زیادی از همسنگران جواد، زحمت پذیرایی از آنها و
مهمانداری از آنها به دوش خانمش.
امروز خانواده ضحاک با تسلیت آرام نمیگیرد.
امروز مردمی که به جواد رأی داده بودند و جواد را به شورای ولایتی روان کرده بودند،
تا درد مظلومیت های صد ساله این سرزمین را به گوش حاکمان بی کفایت این کشور برساند
به تسلیت گفتن آرام نمیگیرد. مردم ما میخواهند عدالت در این سر زمین حاکم باشد.
حاکم این سر زمین تروریست، آدمکش و جنایتکار را برادر خطاب نکند. با تروریست و
عامل بی ثبات کننده امنیت و ثبات کشور بر خورد قانونی شود. ما این را میخواهیم، ما
انتقام کور را هم نمیخواهیم. ما اگر انتقام کور را میخواستیم، روزیکه دنیا در
افغانستان حضور پیدا کرد داوطلبانه سلاح خود را تقدیم نمیکردیم.
ما دنبال شرارت، دنبال نا امن
سازی کشور نیستیم. مردم ما ثبات و امنیت میخواهند، اما امنیت پایدار. امنیت پایدار
چگونه ممکن است؟ امنیت پایدار زمانی ممکن است که سیاست های ناسالم حکومت فعلی
اصلاح شود، تروریست ها برادر خطاب نشود. مرز عریان و شفاف میان دوست و دشمن وجود
داشته باشد. دوستان تشویق شوند و در برابر دشمنان صف متحد بوجود بیاید. مردم ما
اینرا میخواند.
پیشنهاد ما از این مکان مقدس
و از بالای جنازه جواد به تمام رهبران سیاسی ما، به کسانیکه حرف ما را میشنوند، به
کسانیکه افتخار حضور در دوران جهاد و مقاومت این ملت را داشتند، به رهبرانی که در
خفا منتقد هستند بر این سیاست های ظالمانه حکومت؛ اینست که دوستان، بزرگان! مرگ یکبار، شیون یکبار. بیائید متحد شویم برای
حاکمیت عدالت و انصاف و جوانمردی برای این سرزمین. بیاییم دست به دست هم بدهیم و
نگذاریم که سرمایه های جهاد و مقاومت چنین مفت و رایگان از دستمان برود. این یک
برنامه است، همان برنامه ای که میخواهد فتوای جهاد صادر بکند در برابر نیروهای
خارجی. همان برنامه ی که میگوید یا منم اینجا و یا طالب. این یک برنامه است،
برنامه ی که علنا اعلام نمیشود ولی عملا کار برایش جریان دارد که این کشور را یکبار دیگر به حاکمیت سیاه و ستمکار
قرون وسطایی طالبانی بسپارد. این مسیر از کجا میگذرد؟ این مسیر از راه قتل عام
کردن هر نیرویی که بتواند در آینده محوری برای مقاومت در برابر سپاه جهل و قصاوت
شود. دیروز سلاح ما را گرفتند و امروز میخواهند چهره هایی را از ما بگیرند تا در
فردا امکان محور پیداکردن در جبهه مقاومت وجود نداشته باشد.
دوستان، به هوش باشید! ما
دیگر نه اهل شعار باید باشیم و نه دل خوش به این تسلیت نامه ها بکنیم . ما باید
همگام با سایر هموطنان خود از هر قوم و نژاد و مذهبی از هر سمت و هر زبانی، از آن
پشتونی که دلش به این سرزمین میسوزد، از آن تاجیکی که در کنار ما قربانی میدهد، از
آن ازبک و ترکمن و پشه یی نورستانی که در
کنار ما هر روز مصیبت میبیند باید صف متحدی را بسازیم برای خلاصی از شر سیاست های
فعلی و برای آینده نسلهای این سر زمین. و این ملت را از خطر استبداد، توحش وقصاوت
نجات دهیم.
دوستان! جواد خوشا بحالش که از کنار ما رفت و
امروز در کنار بابا و پیشوای شهید ماست. تا نوبت ما نرسیده است باید دست بکار
شویم. نگذاریم که یک عده حلقات معین مریض، حلقات که هنوز در فکر احیای دوران سیاه
و ستمبار عبدالرحمن خانی در این سر زمین هستند، بتوانند گام به گام برنامه های خود
را بر ما تطبیق بکنند. دست به دست هم بدهیم، همه ما و شما مسوؤلیت داریم از بزرگان
ما، از رهبران بزرگ جهادی که سرمایه های بزرگ مردم ما هستند، چهره های که برخاسته
از سالهای جهاد و مقاومت هستند. تا کادرهای سیاسی و اجتماعی ما و تا توده جامعه ما
تا همه دست به دست هم بدهیم و بخواهیم با جدیت: یا باید حاکمیت ما را انتخاب کند یا برادران
آدمکش و تروریست خود را. و صفوف باید مشخص شود و این سر زمین صاحب آینده باشد و ما
بدانیم که به کدام سو روان هستیم. و در اخیر یک بار دیگر بر روان پاک شهید جواد
ضحاک و تمام یاران و سرداران شهید خود درود میفرستم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر