سوزش دل برقلم تأثیر داشت
شوه ازمن گاهی ازتقدیرداشت
سوزش دل غیرازسوختنن ظاهراست آتش سوزنده اجسام احتراقی ونابسامانی های اجتماعی , سیاسی , فرهنگی واقتصادی برای کسیکه درک میکند سوزنده آن بعد معنوی قلب می باشد که تأثیرات این سوزش برقلم نویسندئی درحال سوختن ظاهر شده وگاهی ازنویسنده وگاهی هم از تقدیر وجو نامساعد گلایه وشکوه دارد.
دردهای مشترک یابیده بود
درپی داروبهم تدبیرداشت
تأثیرات قلب آتش فشان برقلم باعث پیدایش دردهای مشترک دربین آنان گردیده وهمانند نظام سیاسی منظم که متشکل ازگروه مردم که دردهای مشترک دارند وبرای زدودن محرومیت های مشترک به پابرخواسته اند , تدبیر داشته وراه فرار جستجومینمایند.
گفت بردل ای نهاد انقلاب
ازجبونی دل به پازنجیرداشت
دل همواره گهواره یورش وخیزشهای فرهنگی , سیاسی واجتماعی بوده ودرنخست جرقه های انقلاب دردلها ایجاد میگردد. این واقعیت راقلم حس کرده وبه دل یاد آورمیشود آما دراین میان مادری به نام دل اززادن فرزندی به نام انقلاب عقیم بوده وگهواره آن ازپرورش دادن همچوکودک بازیگوش , غیوروجسور احساس عجزنموده واین مادر عقیم همواره زنجیرهای سیاه جبونی وترس راکه دژخیمان زمان توسط ارعاب ساخته بودند به پاهایش حمل میکند
ازبیان درها نـــــــوک قلم
صد هراس ازدشنه وتکفیرداشت
حالت قلم مشابه دل بود, علاوه براینکه دردها , زخمها , محرومیت هاوشکنجه های شکنجه پیشگان, قلم را جورداده وحقیقت های معصوم را قربانی مصلحت های پلید اجتماعی وسیاسی میدید , ازبیم وهراس دشنه داران وتکفیر حاملین قدرت ایمان خلق, لب فروبسته ونفس کشیدن را به قیمت لحظه های حیات میخرید.
خواندم ازروی سفید کاغذی
هردوباجهل زمان درگیرداشت
بعدازآن شاعرازروی کاغذ سفیدی میخواند که هردو ( دل وقلم ) باجهل زمان درگیرداشته وفرصت نوشتن نیافته وباعفریت چکمه پوش وصفاک معاصردست وپنجه نرم مینماید
جستم ازافشاگران رمز خموش
برسکوتش آیه هاتفسیرداشت
دراین هنگام شاعربسوی افشاگران خیره خیره چشم دوخته وعلت سکوت شان راجویا شده ومیخواهد بداند که چراآنان ازبیان واقعیت ها وحقایق لب فروبسته وچراصدای مادر وطن راکه ازدیدن فرزندبخاک وخون خفته اش فریاد برمیدارد حتی ضعیف ترازکوه انعکاس نمیدهد ؟ وچراصدای سلی ستم را که به صورت یتیمی نواخته میشود بلندگونیست؟ وچراگریه کودک راکه ازگرسنگی میگرید بگوش حکام زمان وشکم سیران بی درد ودردمندان که ازدرد پوری شکم هنوز بخواب نرفته اند نمیرساند؟ وچرا صدای بیوه زنان ویتیمان سرماخورده ئی بی خانمان رابگوش کاخ نشینان نمیسراید؟ دراین هنگام افشاگران باتفسیرنمودن آیات چند ازقرآن سکوت شان را مشروعیت می بخشند که درنبودتأثیروموجودیت خطر رسالت برداشته بوده وزبان شمشیراست وهرگاه انسان بااین اسلحه بمیدان میرود خطرات هم درپین وجودارد.
دوش دیدم توده ئی نسل جوان
ای بسا اندیشه های پیرداشت
شاعرنیم نگاهی به توده نسل جوان میکند که این ها درطول جریان رود خانه تاریخ بشرعامل تغییر بوده وجرقه ها ازاین میان آغازشده است . آمااندیشه های پیروچرخهای ارتجاع رادردرون جمجمه های توده های جوانان می بیند که ازاندیشه های آنان تحجر , رکود ویأس ریخته وگستاخی جوان اندیشیدن را ندارند گرچه به ظاهر جوانان برومند وگستاخی به چشم میخورند.
خنده ئی پرزهرلبهای یتیم
ازخشونت مستند تصویرداشت
ناگهان چشمان شاعر بسوی دیگری پرکشیده وخنده ئی مصنوعی وزهراگین رادرلبهای نازک وخشکیده یتیمی می بیند که ازخشونت تصویر مستند داشته واورا به این یتیمی وبیچارگی کشانیده است
ریختم اشکی وگفــــــــتم این وطن
این چه راهی میتوان تعمیرداشت
درخاتمه شاعر قطرات اشکی بروی خاک ریخته وباخود زمزمه میکند که :
ازچه راهی وکی وکی خواهد آباد شد؟؟؟